این مقاله به درد کسانی میخورد که دائماً در روابطشان دچار جدایی و شکست میشوند یا همسرانی که در آستانه جدایی قرار گرفتهاند و هنوز کشمکش هستند.
(برگرفته از کتاب “رمز ازدواج بدون شکست” از ویلیام گلسر، ترجمه: دکتر علی صاحبی)
ما آدمها دائماً در حال انتخاب هستیم. انتخاب دوست، انتخاب کلاس و معلم و مدرسه و دانشگاه و انتخاب شغل و همسر و انتخاب رابطههایمان که سبب رشد و به تعالی رسیدن ما یا خدای نکرده سبب شکستهای ما میشود.
بنابراین باید نسبت به کلمهی “انتخاب” کمی محتاط و حساس شویم چرا که همه چیز ما به این کلمه بستگی دارد.
آدمها دائماً در اطراف ما تغییر میکنند. خیلی از آنها دائماً در حال اشتباه کردن و مجادله و دعوا هستند و تا جایی ادامه میدهند که نمیتوانند آن رابطه را به حال اول خود برگردانند لذا روابط آنها دچار بحران و جدایی میشود.
کدام مهارت را خوب یاد نگرفتهایم که دچار مشکل میشویم؟
دقیقاً تفکر در این نقطه به ما میفهماند که هیچ کجا به ما مهارت “انتخاب” یاد نمیدهند. در این مقاله میخواهم شما را به یاد گرفتن مهارتی به نام (انتخاب کردن) دعوت نماییم تا بتوانیم مفهوم (رابطه) و برقراری رابطه را درک کنیم.
وقتی بتوانیم بهترین انتخاب خود را در هر زمینهای انجام دهیم درست توانستهایم در همان لحظه بهترین رابطهی ممکن را با آن برقرار نماییم بنابراین این دو واژه بسیار به هم مربوطاند.
حیوانات به طور غریزی از ابتدای پیدایش خود یکسری عادتها و غرایز را به صورت بالفعل شده داشتهاند و هرگز مدرسهای برای افزایش مهارت حیوانات نداشتهایم. چون آنان بدون آموزش زایمان میکنند، ازدواج میکنند، زندگی میکنند، میخوابند و غذا میخورند تا روزی تمام شوند. ولی ما انسانها از بدو تولد میبایست یاد بگیریم و یاد بگیریم و این کلمه در تمامی ابعاد زندگی ما تکرار میشود.
یاد میگیریم که کلمهها را بگوییم. تاتی تاتی برویم. بدویم. بازی کنیم. درس بخوانیم و … ولی هرگز کسی نیامد به ما بگوید (رابطه داشتن) با پدر و مادرت یا خواهر و برادرت با دنیای اطرافت نیازمند یادگیری است. نیازمند دقت و کسب مهارت است.
دکتر ویلیام گلسر در کتاب ازدواج بدون شکست با کمک تئوری انتخاب توانسته است راههای درمانی خوبی برای جلوگیری از طلاق و جدایی روابط به انسانهای دور و اطراف خود در سراسر دنیا ارائه نماید. بهتر است پس از پایان این مقاله حتماً سیر به کتابخانههای حقیقی یا مجازی بزنید و نسهای از کتاب او را گرفته و مطالعه نمایید.
مشاوره ازدواج میگوید ما برای انجام رفتار و کارهای مناسب که در هر رابطهای الزامیاند نیازمند کسب معرفت و دانش هستیم تا کمکم بتوانیم در حفظ رابطه و یا ایجاد رابطه قوی شویم اما آنچه که از هر کسب مهارتی واجبتر است کلمهی “درک کردن” در یک رابطه است. ما در هر رابطهای اول باید خودمان را جای طرف مقابل بگذاریم. فقط از دیدگاه خود قضاوت نکنیم و در اینجاست که نیازمند دانش آرکتایپشناسی یا MBTI و شخصیتشناسی میشویم.
“خلاقیت” پس از درک طرف مقابل میتواند راهحل و درمان گرفتاری ما باشد. در حقیقت خلاقیت نبض تپندهی یک رابطه است که میتواند به شکلهای متنوعی متناسب با ساختار شخصیت و حالات روحی و روانی طرف مقابل و خودمان در نظر گرفته شود. بنابراین رابطه شادتر میشود. برخی از تابوهای بچگی و تلههای روانی شکسته میشوند ولی پایه و اساس زندگی ما را همین خلاقیت تغییر داده و تشکیل میدهد. بنابراین تأسف بر شکستهای گذشته اتلاف وقت گرانبهایی است که باید صرف آفریدن حال رضایتبخش شود.
مشاوره ازدواج بیان میکند که گفتگو کردن تنها راهحل مشکلات مربوط به نیاز به آزادی است. اگر طرفین نپذیرند که هر یک به مقدار معینی آزادی دارند زندگیشان رنگ رضایت و خشنودی نخواهد داشت. افرادی که به شدت عاشق یکدیگرند، یا رضایت خاطر به یکدیگر آزادی میدهند و کاملاً در عشقشان احساس امنیت میکنند و به راحتی فضای آزاد مورد نیاز را در اختیار یکدیگر قرار میدهند. باید بدانیم وابستگی عاطفی نیز یک رفتار کنترلگرانه است. پس ما با یادگیری تئوری انتخاب میتوانیم بیاموزیم چگونه فضای خالی نبود همسرمان را پر کنیم. در این میان مشاوره ازدواج به رفتارهای پیونددهنده زیر اشاره میکند:
- گوش کردن
- حمایت کردن
- تشویق کردن
- احترام گذاردن
- پذیرفتن فرد همانگونه که هست
- اعتماد کردن
- گفتگوی همیشگی بر سر اختلافات
بنابراین به کارگیری روشهای پیونددهنده زوجین میتوانند بخشهای مهم و آسیبپذیر رابطهی خود را پیدا نمایند. البته این موارد فقط مربوط به رابطهی زوجین یا همسران نمیشود بلکه رابطه از هر نوع را شامل شده و برای برقراری هر گونه ارتباطی مفیدند.
مشاوره ازدواج این مسئله را مطرح میکند که ایجاد و برقراری رابطه یکی از مهمترین مسائل برای ما انسانهاست و به محض آنکه این رابطه دچار تحریک یا آسیب شد باید با گفتگو و مذاکرهی صحیح آن را بهبود بخشید. بنابر اصول تئوری انتخاب ویلیام گلسر یاد میگیریم که ما قادر به تغییر رفتار دیگران نیستیم ولی میتوانیم رفتار خودمان را کنترل نماییم و آن را با یادگیری مهارتهایی اصلاح کنیم. اگر رابطه به صورت عشق بود باید توجه بیشتری به آن نمود چون سنسورهای عشق بسیار حساس و شکننده هستند. در اینجاست که باید به همسران آموخت که به همدیگر چنان عشق بورزید که گویی با بهترین دوست خود رفتار مینمایید و این دوستی و صمیمیت تداوم رابطه جنسی شما شده و مفهوم زندگی را برایتان عمیقتر و جدیتر مینماید.بنابراین تا اینجای سخن به این نتیجه رسیدیم که برای اصلاح رابطهی خراب شده و آسیب دیده باید از قید روانشناسی کنترل بیرونی خارج و رها شویم. و آن به این معناست که دست از این سخن و رفتار برداریم که اگر در رابطه احساس ناامنی و اشکال میکنیم بگوییم مشکل از من نیست مشکل از طرف مقابل من است و یا دیگران و خانواده و جامعه و … و به این موضوع مهم پی ببریم که مغز ما به لحاظ ساختاری یا شیمیایی به گونهای است که بدون آنکه بخواهیم این مشکل را ایجاد میکند. آنهایی که به روانشناسی کنترل عوامل بیرونی اعتقاد دارند دائماً ریشه مشکل را در خارج از فرد جستوجو مینمایند و برای تغییر بیرون از رفتارها و شعارها و تکنیکهای کلیشهای استفاده میکنند که البته در خیلی از موارد اصلاً کاربردی ندارد چرا که به شدت معتقد به این موضوع هستیم که ما نمیتوانیم کسی را تغییر دهیم. در این میان مشاوره ازدواج به چند رفتار مخرب اشاره نمود مانند:
- انتقاد کردن
- سرزنش کردن
- شکوه و شکایت کردن
- غرغر کردن
- تهدید کردن
- تنبیه کردن
- باجدهی برای کنترل کردن
بنابراین این عادات و رفتارهای مخرب اگر در یک پروسهی زندگی مدام تکرار شوند حتی اگر این افراد در رابطهی خود مثلاً به جدایی و طلاق هم نرسند به یک بیقیدی و بیتفاوتی میرسند و همچون دو انسان مردهای که اصلاً رفتارهایشان برای یکدیگر مفهومی ندارد. بنابراین روشهای به کارگیری کنترل بیرونی انسان را مستعد برخی بیماریهای روانی مثل: اعتیاد، انواع وابستگی، افسردگی، خشونت و بدرفتاری و احساس ناکامی مینماید.
اصولاً انسانها مانند سایر موجودات حتی ویروسها براساس ساختار ژنتیکی خود رفتارهای متعددی را انجام میدهند. این رفتارها همگی براساس نیاز میباشد بنابراین نیازها را مطابق با دستهبندی گلسر به 5 نیاز کلی تقسیم نمودهاند:
- نیاز به بقا
- نیاز به عشق و احساس تعلق
- نیاز به قدرت و پیشرفت
- نیاز به آزادی
- نیاز به تفریح
باید دانست که ژنها یک سطح فشار برای هر نیاز در اختیار ما قرار میدهند اما ما را در چارچوب خود محدود نمیکنند پس میتوانیم با فراتر رفتن از سطح موجود احساسی بهتر یا بدتر را به دست آوریم.
در اینجا لازم است بگوییم که تنها راهحلی که برای بهبودی رابطههای تخریب شده داریم رفتارهای جایگزین و پیونددهنده است که قبلاً برایتان نام بردهایم.
مشاوره ازدواج میگوید اهمیت دادن به روابط خاص پس از ازدواج مثل ایجاد رابطهی عاطفی گرم و صمیمی، وقت گذاشتن برای یکدیگر و درددل شنیدن، رابطهی جنسی درست و به موقع داشتن و حفظ هیجانات و در نظر گرفتن نیازهای احساسی و جنسی دو طرف در رابطهی زناشویی موفق بسیار حائز اهمیت است. اینکه همسران دائماً در حال ایجاد و کسب خلاقیت برای تنوع در رابطه خود باشند دلیل پیروزی و موفقیت آنها در رابطهی زناشویی است. پس برای داشتن روابط سالم نیازمند هوش عاطفی و هیجانی سالم هستیم. نیازمند فراگیری روشهای جذاب و هیجانانگیز میباشیم تا دوام و استمرار رابطه سالم را در زندگی خود روز به روز بیشتر کنیم.