اگر علاقمند به دنیای سینما و دنبال کردن فیلم هایی با موضوع رواشناسی باشید حتما با استنلی کوبریک آشنایی دارید. یشتر فیلمهای کوبریک اقتباسهای ادبی بوده که دارای مسائل روانشناختی نیز هستند. از شاخص ترین آنها می توان به فیلم های درخشش با بازی جک نیکلسون و چشمان تمام بسته با بازی تام کروز و نیکول کیدمن اشاره داشت .
چشمان تمام بسته بدون تردید دارای جایگاه ویژه ای در فیلم های روانشناسانه تاریخ سینما است. فیلمی تکان دهنده با رویکردی فرویدی به مسئله جنسیت و روبط زناشویی فیلمی که پس از مرگ کوبریک اکران شد و او خود هرگز فیلمش را بر پرده سینما ندید. چشمان بازِ بسته قبل از نمایش عمومی در آمریکا به دلیل صحنههای عریان در فیلم با سانسورشدید مواجه شد.
فیلم که اقتباسی بود از رمانی از آرتور شنیتسلر رمان نویس پیرو فروید که به عنوان اثری یگانه و روانکاوانه شناخته شد. چشمان تمام بسته رازآلودگی عجیبی را در خود دارد نمونه آنچه که ما در ناهشیار با آن مواجه هستیم. تعاملات افراد و روابط به گونه ای ویژه در آن به تصویر کشیده شده اند و انگار دریچه تصویری به ناخودآگاه انسان و اثرات آن گشوده است.
دراین فیلم دکتر ویلیام (بیل) هارفورد (تام کروز)، که به همراه همسرش، آلیس (نیکول کیدمن)، به مهمانی یکی از سرشناسان نیویورک – ویکتور زیگلر (سیدنی پولاک) – رفتهاست، توسط صاحبخانه به طبقهٔ بالا خوانده میشود تا زن جوانی به نام مَندی را که در مصرف مواد مخدر زیادهروی کرده و در حال معاشقه با زیگلر بیهوش شدهاست، معاینه کند. آلیس، در غیاب بیل، با مهمان دیگری سرگرم گفتگو میشود. در انتهای شب در خانه، بحثی در مورد روابط جنسی زن و مرد و حسادت بین آنها درمیگیرد و آلیس پیش شوهرش اعتراف میکند که در یک شب به عشقبازی با یک افسر نیروی دریایی فکر کردهاست. بین زن و شوهر بحث درمیگیرد و مرد برای انجام یک فوریت شغلی از خانه بیرون میآید. سپس، پریشان از حرفهای آلیس، در شهر راه میافتد و به شکلی میخواهد با خیانت کردن، از حسی که آلیس نسبت به آن ملوان داشتهاست انتقام بگیرد.
بیل با آدمهای مختلفی برخورد میکند و یکی از دوستان قدیمیاش به نام نیک، که در یک کافه پیانو میزند، دربارهٔ یک میهمانی مخفی بالماسکه برایش تعریفهایی میکند. برای رفتن به این میهمانی، حاضران باید گذرواژه را بدانند. نیک این کلمه را به بیل میگوید. بیل برای رفتن به این میهمانی بالماسکه به لباسی مخصوص و ماسک نیازمند است. این لباس را به سختی تهیه میکند و به میهمانی میرود. در آنجا با صحنههای آیینی و مجلس عیاشی اسرارآمیزی روبهرو میشود. در این بین، زنی نزد بیل میآید و او را ترغیب به رفتن میکند، ولی بیل میماند و گرفتار میشود. یکی از مسئولان مهمانی کلمهٔ عبور دوم را از وی سؤال میکند که او آن را نمیداند. مرد به او میگوید که باید مجازات شود و از او میخواهد که ماسکش را بردارد و او بهناچار ماسکش را برمیدارد که پس از آن با دستور رئیس تشکیلات مبنی بر اینکه باید لباسهایش را نیز از تن خارج کند روبرو میشود؛ اما در این بین، زنی اعلام میکند که حاضر است تاوان کار بیل را بدهد و بهجای او مجازات شود؛ بنابراین، دکتر هارفورد از مجازات رهایی مییابد و به خانه میرود.
فردا صبح، بیل به دنبال دوست پیانیستش – نیک – به هتل میرود و متوجه میشود که او در نیمهشب هتل را در حالی که صورتش زخمی بوده و دو نفر او را همراهی میکردند، ترک کردهاست. سپس به همان خانهٔ مهمانی میرود و در آنجا با نامهای تهدیدآمیز مواجه میشود که از او میخواهد از تحقیق دست بردارد. همان شب، بیل اطلاع مییابد که مَندی – مانکن جوانی که در مهمانیِ ابتدای فیلم معاینهاش کرده بود – به دلیل زیادهروی در مصرف مواد مخدر، مردهاست و پی میبرد که آن زن همان نجاتدهندهاش است. به سردخانه میرود و جسد او را میبیند تا او را از روی بدنش بشناسد. سپس دوست سرشناسش – زیگلر – او را به خانهاش دعوت میکند و به او میگوید که تمام ماجرا را میداند. او ادعا میکند تمام تهدید برای ترساندن وی بودهاست. زیگلر، که در مهمانی بوده، به او میگوید که مَندی همان دختر مهمانی است، ولی به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان باختهاست و توطئه و قتلی در میان نیست. ویلیام به خانه بازمیگردد و میفهمد که آلیس ماسکی را که او در مهمانی به چهره داشته، یافتهاست و از آشکار شدن مخفیکاری و حس گناه میگرید. آلیس از خواب بیدار میشود. سپس بیل تمام ماجرا را برای آلیس نقل میکند و به هنگام صبح به همراه دختر کوچکشان برای خرید کریسمس به فروشگاه میروند.
سالها پس از نمایش این فیلم همچنان زوایای پیدا و ناپیدای آن از سوی روانشناسان و منتقدین مورد ارزیابی و کنکاش قرار می گیرد. چشمان تمام بسته نگاه به نیمه تاریک وجود است. این فیلم به حدی نگاه عریانی به جنسیت و اثرات ان در ناهشیار دارد که تام کروز و نیکول کیدمن یکی از عوامل جدایی خود را سالها بعد بازی در این فیلم و اثرات آن عنوان کردند.
چشمان تمام بسته از دور رازآلود و پر رمزو راز می نمایاند. ترسناک و عمیق همچون چاهی که رهایی از آن ممکن نیست. اما همه اینها ناهشیار را به خاطر می آورد. آیا ناهشیار انسان به همان اندازه ترسناک عمیق و پر رمز و راز نیست. آیا جنسیت مسئله ای اثر گذار در زندگی و روان ادمی نیست و تعارضات بسیاری در انسان محصول آن نبوده و نیستند؟ چشمان تمام بسته فیلمی است که ناهشیار را به زبان سینما به تصویرمی کشد و فیلمی که می توان از دل آن تحلیل های روانکاوانه بسیاری بیرون داد.