وسواسهای فکری و عملی
همه ی ما حداقل گاهی اوقات افکار ناگوار و نامعقولی داریم. افراد بسیاری گاهی اوقات افکاری این چنین دارند: “ممکن است نسبت به کسی که دوستش دارم خشونت نشان دهم؟ ” ، “آیا کاملا مطمئن هستم که تمامی درها و پنجره هارا قفل کرده ام؟ ” ، ” آیا اجاق گاز را روشن گذاشته ام؟ ” ما اکثرا وقتی این افکار واقع می شوند، توجه کمی به آنها می کنیم ، و در صورت وقوع آنها ، فورا آنها را از سر بیرون می کنیم. ولی افراد مبتلا به اختلال های وسواسی فکری-عملی این گونه نیستند. نمونه چنین فردی به شرح زیر است :
مادر سی و هشت ساله ی یک کودک در کل دوران زندگی بزرگسالی خود از ترس آلودگی به وسواس مبتلا بود. بی اغراق صدها بار در روز ، افکار آلوده شدن به میکروب برای او اتفاق می افتادند.زمانی که او به این فکر می افتاد که او یا فرزندش ممکن است آلوده شوند ، نمی توانست این فکر را از سر بیرون کند. این نگرانی مستمر در مورد عفونت به یک سری تشریفات شستن و تمیز کردن منجر می شد که قسمت عمده ی روز او را اشغال می کرد. فرزند او فقط در یک اتاق محبوس شده بود، که این خانم با تمیز کردن آن از سقف تا کف ، چندین بار در روز ، آن را از میکروب پاک کرده بود. از این گذشته ، او تمام درها را با پای خود باز و بسته می کرد تا از آلوده کردن دست هایش اجتناب کند.
اختلال وسواسی فکری – عملی از دو جزء تشکیل می شود که ما نام آن را از آنها گرفته ایم : وسواس های فکری و وسواس های عملی. وسواس های فکری ، افکار ، تصورات یا تکانه های تکراری هستند که هشیاری را اشغال می کنند ، اغلب نفرت انگیزند ، و کنار گذاشتن یا کنترل کردن آنها بسیار دشوار است. این افکار صرفا نگرانی های شدید درباره ی مشکلات زندگی واقعی نیستند. فرد مبتلا به وسواس فکری می داند که این افکار زاییده ی ذهن او هستند و از خارج به او تحمیل نشده اند . او همچنین می داند که وسواس های فکری او افراطی و نامعقول هستند ، و می کوشد با فکر یا عملی دیگر ، آنها را سرکوب یا خنثی کند. در مورد فوق ، افکار و تصورات تکانشی بیماری و عفونت ذهن مادر را اشغال کرده است به طوری که او نمی تواند جلوی آنها را بگیرد.
وسواس های عملی پاسخ هایی هستند که به افکار وسواسی داده می شوند. این وسواس ها شامل تشریفات مقرراتی (مثل شستن دست و وارسی) یا اعمال ذهنی (نظیر شمردن یا تکرار بی صدای کلمات) هستند که شخص احساس می کند مجبور به انجام آنها در پاسخ به وسواس فکری است. هدف وسواس های عملی پیشگیری یا کاهش پریشانی و یا جلوگیری از رویدادهای هولناک است ، با این حال این اعمال هیچگونه ارتباط منطقی با آنچه قرار است از آن پیشگیری شود نداشته ، و به وضوح افراطی هستند. برای مثال ، مادر فوق با ساییدن وسواسی اتاق فرزند خود ، به افکار خود در مورد میکروب ها واکنش نشان می دهد.
وسواس های فکری و عملی موجب ناراحتی زیاد شده ، وقت گیرند ، و فعالیت های روزمره ، کار یا روابط اجتماعی فرد را مختل می کنند. عموما ، افراد مبتلا به وسواس های فکری ، به وسواس های عملی نیز مبتلا هستند. اصطلاحات «وسواس فکری » و «وسواس عملی » در مطبوعات اغلب به صورت مترادف به کار برده می شوند، در حالی که آنها به دو پدیده ی اساسی و مجزا اشاره دارند : وسواس های فکری ، افکار مزاحم ، تکراری ، و اضطراب برانگیزند ، در حالی که وسواس های عملی ، اعمال جسمانی یا ذهنی کلیشه ای هستند که برای رهایی شخص از اضطراب تولید شده توسط وسواس فکری انجام می گیرند . معمولا این دو با هم یافت می شوند.
چه چیزهایی وسواس های فکری با ابعاد بالینی را از افکار تکراری بی ضرر متمایز می کند؟ برای این امر سه شاخص وجود دارد : (1) وسواس های فکری ناراحت کننده و ناخوانده هستند و به هشیاری هجوم می برند ، فرد مبتلا به وسواس فکری شکایت می کند که «این فکر که ممکن است بچه ای را خفه کنم مرتبا برمی گردد و اجازه نمی دهد که بر کارم تمرکز کنم » در حالی که صرفا افکار تکراری با کار تداخل نمی کنند ، (2) وسواس های فکری از درون سرچشمه می گیرند ، نه از موقعیت بیرونی ، و (3) کنترل کردن وسواس های فکری بسیار دشوار است. کسی که صرفا افکار تکراری دارد می تواند به راحتی تمرکز خود را منحرف کرده و به چیز دیگری فکر کند ، برعکس ، کسی که دارای وسواس فکری است ، از آن شاکی است که ، « کاری از دستم برنمی آید – پشت سر هم به طور مکرر اعداد را می شمرم.»
وسواسهای فکری و زمینهی اجتماعی
محتوای وسواس های فکری با گذشت زمان تغییر می کند. در قرون گذشته در دنیای غرب ، وسواس های فکری اغلب مذهبی و جنسی بودند. جان بونیان ، نویسنده قرن هفدهم کتاب پیشروی زائر ، به خاطر پیشنهاد رذیلانه برای «فروختن مسیح» ، که در ذهن او جریان داشت ، « به شدت مضروب شد» . «او را بفروش ، او را بفروش ، او را بفروش با تمام سرعتی که انسان می تواند صحبت کند . همچنین علیه او در ذهنم پاسخ می دادم ، نه ، نه ، هزاران بار هزاران بار نه ، حداقل بیست بار می گفتم هزاران بار نه ». شخصیت های مذهبی دیگر ، معتقد بودند که آنها از «آلودگی ذهن» توام با «افکار زننده و کفر آمیز» ارتکاب گناهان جنسی که «در یک حلقه بدون وقفه می چرخید » رنج می برد.
امروز، وسواس های فکری درباره ی مذهب و مسائل جنسی تا اندازه ای نادر است ، وسواس های مربوط به کثیفی و آلودگی ، خشونت، و نظم و ترتیب ، رایج ترند . یک بیمار این روند تاریخی را در دوره سی و پنج ساله ی اختلال خود گنجانده بود. طی ده سال اول ، او دچار وسواس ابتلا به سیفیلیس بود. او مرتب خود را می شست و ضدعفونی می کرد ، و شدیدا مراقب بود که از راه رفتن روی کاندوم های مصرف شده در مکان های عمومی پرهیز کند. ترس از سیفیلیس از بین رفت و جای خود را به وسواس های فکری در مورد ابتلا به سرطان داد ، او به شستن و ضدعفونی کردن مکرر خود ادامه داد.
امروزه وسواس های مربوط به آلودگی ، احتمالا رایج ترین نوع وسواس فکری هستند.به این مورد جالب توجه کنید :
هووارد هاجز یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین مردان آمریکا بود . او حداقل در نیمه ی دوم زندگی خود به اختلال شدید وسواس فکری-عملی در مورد عفونت ، مبتلا بود. او مانند یک معتکف زندگی می کرد ، ولی برخلاف اغلب افراد وسواسی ، او به اندازه ی کافی ثروتمند بود که مستخدمی را استخدام کند تا تشریفات او را برایش اجرا کنند به جای اینکه خودش آنها را انجام دهد. ترس هاجز از میکروب ها و آلودگی ، زندگی او را تحت سلطه ی خود درآورده بود. او یادداشت های متعددی نوشت که در آنها آنچه را که می خواست برای پیشگیری از سرایت میکروب ها به او انجام دهد ، به طور مشروح شرح داد. برای مثال ، او در یک یادداشت سه صفحه ای توضیح داد که برای جلوگیری از «غبار» میکروب ها چگونه می خواست یک قوطی کمپوت را برای او باز کنند. او برای باز کردن قوطی کمپوت به وسایل خاصی نیاز داشت ، و در این باره مینویسد ، وسایلی که در ارتباط با این عمل مورد استفاده قرار میگیرند ، از اقلام زیر تشکیل می شوند : «یک روزنامه ی باز نشده ، یک قوطی باز کن استریل ، یک بشقاب بزرگ استریل ، یک چنگال استریل ، یک قاشق استریل ، دو برس استریل ، دو قالب صابون ، حوله کاغذی استریل .» تشریفاتی که او برای باز کردن قوطی تعیین کرده بود ، نه مرحله داشت. «آماده کردن بشقاب ، فراهم کردن قوطی کمپوت ، شستن قوطی کمپوت ، خشک کردن قوطی کمپوت ، شستن دست ها ، باز کردن قوطی کمپوت ، در آوردن میوه از قوطی ، مقررات مربوط به غبار اطراف قوطی کمپوت ، و پایان عملیات .» او برای هر مرحله از عملیات ، از شیوه های پیچیده ای استفاده می کرد ، مثلا او در مورد شستن قوطی کمپوت نوشت :
مردی که مسئولیت این کار را بر عهده داشت ، شیر وان حمام را باز کرده و از دستان لخت برای این کار استفاده می کند. او درجه ی حرارت آب را نیز تنظیم می کند به طوری که نه زیاد داغ باشد و نه زیاد سرد. بعد او یکی از برس ها را برمی دارد و با به کار گیری یکی از قالب های صابون ، کف حسابی ایجاد می کند ، و قوطی را دو اینچ پایین تر از بالای آن می ساید. او ابتدا باید برچسب قوطی را بخیساند و آن را جدا کند ، بعد قسمت استوانه ای قوطی را چند بار برس بزند تا ذرات گرد و خاک ، تکه های کاغذ برچسب ، و در مجموع تمام منابع آلوده از بین بروند. او با نگه داشتن وسط قوطی ، ته آن را به همین روش می شوید ، و کاملا اطممینان می یابد که تمام موهای برس دقیقا همه ی فرورفتگی های کوچک اطراف ته قوطی را تمیز کرده باشند. بعد او کف صابون را از اطراف استوانه ای و ته قوطی آب می کشد.
ترس دائمی هاجز از آلودگی به یک رشته تشریفات وسواسی انجامید که به طور فزاینده ای زندگی روزانه ی او را تحت سلطه قرار دادند. او سرانجام زندانی وسوسه های فکر خود شد ، در اتاق های «استریل» خود محبوس شد ، و فقط خدمتکاران برگزیده ی خود را ملاقات می کرد.او خدمتکارانی را استخدام کرده بود که برای دور کردن مگس های خیالی ، روزنامه ها را در هوا تکان دهند ، هر چیز قابل رؤیت را بشویند ، و درها را فقط با پاهایشان باز کنند . تشریفات وسواس عملی هاجز از رابطه ای منطقی با وسواس فکری برخوردار بود _ اگر واقعا خطر شیوع عفونت ناشی از میکروب های اطراف غذا وجود داشت ، وسواس عملی می توانست این خطر را دفع کند_ اما این وسواس فکری او در مورد شیوع میکروب ها بود که می توانست غیر منطقی باشد .به طوری که مورد بعدی نشان می دهد ، لازم نیست تشریفات کنترل آلودگی زیاد منطقی باشد.
دامپزشک بیست و هفت ساله ای تشریفات وسواسی شدید خود را شرح داد. وسواس او وی را ملزم می کرد هر بار که وارد توالت می شد ، سیفون توالت را سه بار بکشد.گاهی اوقات او فقط به سه بار کشیدن سیفون «رضایت می داد » ، اما در مواقع دیگر ، نه بار ، بیست و هفت بار ، یا حتی بیشتر لازم بود. او از کنترل تشریفات وسواسی خود عاجز بود. گاهی از نظر اجتماعی شرمنده می شد و از نظر حرفه ای در وضع نامساعدی قرار گرفته بود.