فیلمهای روانشناسی جایگاه ویژه ای در تاریخ سینما دارند. بسیاری از اختلالات روانی به زیبایی در این آثار به نمایش گذاشته شده اند و به آنها پرداخته شده است. با توجه به گستردگی و تنوع اختلالات روانی فیلمهای بسیاری می تواند با استفاده از این موضوعات ساخته شده و به نمایش درآیند. برخی فیلم ها مستقیم به یک اختلال روانی می پردازند و برخی روان انسان را مورد بررسی درقالب یک فیلم داستانی قرار می دهند. هرچه هست این فیلمها طرفداران خاص خود را در عالم سینما دارند. یکی از فیلمهایی که در سالهای اخیر سرو صدای زیادی برپا کرده است فیلم شکافته محصول 2016 است. این فیلم یک محصول وحشت روانشناختی مهیج آمریکایی به نویسندگی و کارگردانی ام. نایت شیامالان کارگردان هندی است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیمز مکآووی، آنیا تیلور-جوی، جسیکا سولا، هالی لو ریچاردسون و بتی باکلی ایفای نقش میکنند.
داستان فیلم دربارهٔ مردی با بیست و سه هویت متفاوت است که اقدام به ربودن سه دختر نوجوان میکند. سه نوجوان با نامهای کلر (هالی لو ریچاردسون)، مارسیا (جسیکا سولا) و کیسی (آنیا تیلور-جوی) توسط دنیس دزدیده میشوند و در سردابی نگهداری میشوند. دنیس یکی از ۲۳ شخصیت مجزای کوین وندل کرامب (جیمز مکآووی) است. او قربانی آزار و اذیت دوران کودکی است و از اختلال تجزیه هویت رنج میبرد. روانپزشک کوین، دکتر کرن فلچر (بتی باکلی)، باور دارد در چنین مواردی عدم تعادل روانی میتواند منجر به تغییرات فیزیولوژیکی شود. فلچر ایمیلی از شخصیت مسلط کوین به نام «بری» دریافت میکند که از او خواسته با یکدیگر ملاقات کنند. در طی سالهای درمان، کوین ظاهراً به ثبات رسیده است: تمام شخصیتهایش در اتاقی روی صندلی نشستهاند و منتظر نوبت هستند تا خودی نشان دهند (کنترل جسم را بدست بگیرند) و بری مسئول نوبت دادن است. دو شخصیت دنیس و پاتریشیا خارج از گود نگه داشته میشوند. دلیل این امر برای «دنیس» این است که او دوست دارد رقص برهنه دختران جوان را تماشا کند و تمایلات خشونتآمیز و اختلال وسواس فکری عملی دارد.
این فیلم یکی از پیچیده ترین اختلالات روانی را دستمایه خود قرار داده است. شخصیت اصلی این فیلم از اختلال تجزیه هویت رنج می برد. اختلال هویت تجزیه ای یا تجزیه هویت و یا هُویتپَریشی (که اختلال چند شخصیتی، شخصیت چندگانه، تعدد شخصیت و اسامی نظیر آن هم نامیده میشود) یکی از اَشکال اختلالات تجزیهای و گسستگی میباشد. این اختلال عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسردهاست. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترلکننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبانهای خارجی با هم تفاوت داشته باشند. نکته جالب درباره این اختلال این است که احتمال میرود، در زمینهٔ فرایندهای فیزیولوژیایی از قبیل فشار خون و فعالیت مغزی نیز تفاوتهایی داشته باشند.
در این اختلال هویت اصلی معمولاً از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد. دورههایی از فراموشی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، میتواند نشانههایی از وجود این اختلال در افراد باشد. در این فیلم چیمز مکآووی به عنوان بازگیر نقش اصلی و فردی که درگیر این اختلال است بخوبی توانسته دوره های تجزیه ای و چند هویتی را نشان دهد. بازی جیمز مکآووی به قدری خوب بوده که تحسین اغلب منتقدان را برانگیخته و کاملا نقش را باور پذیر ارائه داده است به طوریکه تماشاگر می تواند به راحتی با رفتارها و ویژگی های یک بیمار اختلال هویت تجزیه ای آشنا شود.
همانظور که در فیلم هم نشان داده شده است اغلب افراد دارای اختلال هویت تجزیه ای در کودکی در کودکی دچار بهره کشی جسمی و جنسی شده اند. به گفته روانشناسان کودکان در مواجهه با رویدادی دردناک و رنج آور، شخصیت دیگری میآفریند که بار آن تجربه دشوار را بر دوش بکشد. کودک برای دفاع از خویش در برابر تجربه بهرهکشی، به گسیختن حافظه مربوط از خودآگاهی خویش دست میزند. هرگاه بهرهکشی به صورت سهمگین و مکرر باشد، این روش دفاعی در دراز مدت هویتهای دیگری به وجود میاورد که فقط یک یا دو شخصیت فرعی از بهرهکشی آگاهی دارند و بقیه از این رنج و درد بدون اطلاع میمانند. جدایی این شخصیتهای چندگانه از یکدیگر موجب پنهان ماندن تجربه سهمگین از آنان است. به این ترتیب خاطرات و احساسات بهرهکشی بهطور مستمر، خودآگاهی کودک را آزار نمیدهد، مثلاً در اوقاتی که در مدرسه است یا با دوستانش بازی میکند. بنابراین شخصیت های مختلف به کودک برای تحمل این رویداد تلخ کمک می کنند و او می تواند به نوعی از این شرایط با استفاده از شخصیت های مختلف بگریزد. اکثریت بزرگی از مردمان چند شخصیتی، مؤنث هستند و این واقعیت ناشی از احتمال بهرهکشی جنسی بیشتر از دختربچههاست.
کارگردان این فیلم ام. نایت شیامالان که پیشتر در آثارش به موضوعات روانشناختی توجه داشت این بار یک اختلال را به طور کامل دست مایه ساخت اثر خود قرار داده است. هر چند که با توجه به ویژگی های این اختلال جای کار فراوانی در دنیای سینما بر روی آن وجود دارد و می توان آثار متعددی را درباره آن خلق کرد. با دیدن این فیلم با اثری تکان دهنده و جذاب مواجه خواهید شد که تا متها می تواند ذهن شما را درگیر کند.