در این مقاله تئوریهای مختلف در زمینه خیانت را بررسی کرده ایم. درباره خیانت و دلایل آن محققان زیادی به پژوهش و بررسی پرداختهاند و نظریههای مختلفی ارائه دادهاند. در این نوشتار تئوریها و نظریههای مختلف درباره خیانت و بیوفایی را آوردهایم.
نظریه تکامل
براساس نظریه تکامل، تفاوتهای جنسیتی در رفتارها و گرایشهای جنسی، به دلیل استراتژیهای متفاوت زاد و ولد در زنان و مردان است. طبق این دیدگاه، مردان به فعالیت جنسی علاقه و تمایل بیشتری دارند و قابلیت زاد و ولد آنها با ایجاد رابطه با زنان گوناگون به حداکثر میزان خود میرسد. از طرفی مسئله باروری در زنان مشروط به ایجاد رابطه با یک مرد است زیرا تک همسری یکی از روشهایی است که زن، همسرش را مطمئن میسازد که ادعای پدر بودن او صحیح و قانونی است و بدین ترتیب زندگی فرزندش را تأمین میکند.
خیانت و دلایل آن
نظریه کنترل
به اعتقاد گلاسر، زوجها زندگی مشترکشان را با عشق شروع میکنند ولی مشاهده میکنند که صمیمیت اولیه به تدریج رنگ میبازد. با گذشت زمان زندگی بسیاری از زوجها به جدایی کشیده میشود؛ اما اکثریت به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملالآور ادامه میدهند و برای تحمل این زندگی به پرخوری، مواد مخدر یا ارتباطات نامشروع روی میآورند. مهمترین انگیزه زن و مرد متأهلی که به سوی روابط نامشروع کشیده میشوند، تجربه مجدد صمیمیت فردی و جنسی است. چیزی که دیگر آن را در زندگی مشترکشان نمییابند. بنابراین جذابیت روابط نامشروع بدین دلیل است که هیچ یک از طرفین، عیبجویی، سرزنش، شکوه و تهدید نمیکنند. حال آنکه اگر در روابط زناشویی سرزنشها و دیگر عادات مخرب نباشد، اینگونه روابط اصلاً از ابتدا شروع نمیشود. مشکل اصلی زوجین رفتارهای مبتنی بر کنترلگری است که نه تنها باعث میشود آنها نتوانند نیاز به عشق و تعلق خاطرشان را تأمین کنند، بلکه در ارضای سایر نیازها نیز دچار مشکل میشوند.
نظریه وابستگی متقابل
نظریه وابستگی متقابل، مبتنی بر این فرض است: هنگامی که هر یک از زوجین با موقعیت جدیدی مواجه میشوند که امکان انتخاب دیگری برایشان فراهم میشود، آیا زندگی زناشویی خود را حفظ میکنند و یا به آن خاتمه میدهند؟ براساس این نظریه، افراد نقاط مثبت و منفی رابطه فعلی خود را براساس دو معیار میسنجند. یکی مقایسه کردن رابطه زناشویی فعلی با انتظارات و تصورات قبلی خود از ازدواج و دوم مقایسه کردن رابطه زناشویی با رابطه با فرد دیگر. نتیجهگیری و برداشتی که فرد از این دو مقایسه میکند، با فرایند خیانت ارتباط بسیار نزدیکی دارد.
نظریه سرمایهگذاری
به اعتقاد راسبالت، نظریه سرمایهگذاری مبتنی بر نظریههای وابستگی متقابل و تبادل اجتماعی است. در این مدل، تعهد بر مبنای میزان احساس دلبستگی فرد به همسر خود و علاقهمندی به حفظ رابطه با وی، شکل میگیرد و در نتیجه وابستگی متقابل زوجین به وجود میآید. تعهد به این نکته اشاره دارد که آیا افراد پس از مواجه شدن با مسائل و مشکلات زناشویی، همچنان خواهان تداوم زندگی زناشویی خود هستند و یا به آن خاتمه میدهند. براساس مدل سرمایهگذاری، تعهد توسط سه عامل احساس رضایت – وابستگی، کیفیت ارتباط با نفر دیگر یا همسر جدید و میزان سرمایهگذاری در رابطه با همسر پیشبینی میگردد. زمانی که زوجین انتظارات یکدیگر را برآورده کرده و جنبههای مثبت رابطه آنها بیش از جنبههای منفی باشد، احساس رضایتمندی بیشتری کرده و در نتیجه از تعهد و پایبندی بالاتری برخوردار میگردند. همچنین هنگامی که زوجین بر منابعی نظیر: فرصت با هم بودن، عواطف و احساسات فی مابین و داراییهای مشترک، سرمایهگذاری بیشتری کنند و کیفیت ارتباط با نفر دیگر ضعیف باشد، احتمال تعهد و وفاداری به همسر افزایش مییابد. پژوهش راسبالت نشان داد زوجینی که در روابط خود، از احساس رضایت و سرمایهگذاری کافی برخوردارند و ارتباط با همسر جدید، سطحی و ضعیف است، با احتمال بیشتری متعهد و پایبند به روابط زناشویی میشوند. پژوهش راسبالت و همکاران حاکی از آن بود که احتمال بخشش همسر پیمانشکنی که پیش از وقوع خیانت، از احساس تعهد بالایی برخوردار بود، افزایش مییافت. مطالعات حاکی از ان است که مؤلفه تعهد بهترین و قدرتمندترین پیشبینیکننده استمرار و تداوم یک رابطه است و بین سه عامل احساس رضایت، کیفیت ارتباط جدید (نفر دیگر) و سرمایهگذاری بر روابط زناشویی، نقش میانجی را ایفا میکند. با این وجود، مطالعه راسبالت و همکاران نشان داد که با کنترل متغیر تعهد، دو مؤلفه احساس رضایت و کیفیت ارتباط با شخص ثالث، بر ارتباط زوجین مستقیماً تأثیرگذار هستند.
خیانت و دلایل آن
نطریه سرمایه گذاری
در مدل سرمایهگذاری، نظریه تبادل اجتماعی مبتنی بر این فرض است که محاسن و مزایای روابط رضایتبخش بیش از معایب و مضرات آن است و همین امر موجب تعهد و پایبندی زوجین میشود. بنابراین در صورتی که فرد، عهدشکنی همسر خود را خطایی بسیار بزرگ محسوب نماید، شدت آسیب و زیان وارده را با محاسن رابطه مورد مقایسه قرار میدهد. زمانی که فرد معایب رابطه را بیش از فواید آن ارزیابی کند، احتمالاً سطح رضایت از رابطه و میزان تعهد به آن کاهش مییابد.
نظریه نقص یا کمبود
نظریه نقص یا کمبود بر این مفهوم استوار است: زمانی که رابطهای در برخی موارد با کمبود و نقصان مواجه باشد مانند رضایتمندی کم از رابطه، عدم ارضای نیازهای جنسی و … منجر به پیمانشکنی و خیانت میشود. به اعتقاد محققان روابط خارج از حیطهی زناشویی از پتانسیل لازم جهت ایجاد دستاوردهای مثبتی نظیر رشد و تحول فردی و خودیابی برخوردار است که رابطه فعلی فرد قادر به فراهمسازی آنها نیست. نظریه «ارضای نیاز» و «گسترش خود» در زمینهی خیانت مبتنی بر نظریهی «نقص یا کمبود» هستند.
نظریه ارضای نیاز
محققان سازههای انگیزشی مربوط به روابط فی مابین، که احتمال آسیبپذیری افراد نسبت به خیانت را افزایش میدهد، کمتر مورد توجه قرار دادهاند. به اعتقاد درایگوتاس و راسبالت، روابط امکان ارضای چهار نیاز را علاوه بر نیاز جنسی فراهم میکند. این نیازها شامل صمیمیت، رفاقت، امنیت و روابط عاطفی است. نیاز صمیمیمت، مستلزم خودافشاگری، احساس اعتماد به همسر و مطلع بودن از رازها و عواطف یکدیگر است. ارضای نیاز رفاقت و دوستی، از طریق انجام فعالیتهای مشترک نظیر: همراهی در تفریحات و سپری کردن اوقات فراغت به اتفاق یکدیگر صورت میگیرد که این امر موجب ایجاد حس نزدیکی و صمیمیت در طرفین میشود. قابلیت اتکا کردن به همسر به منظور افزودن به محتوا و غنای رابطه و قابلیت پیشبینی رفتار همسر، منجر به ارضای نیاز به امنیت میشود. به عبارتی این نیاز، با داشتن رابطهای که میتوان روی آن حساب کرد و زندگی را آرامبخش ساخت، مرتبط است. در ارضای نیازهای عاطفی – هیجانی، احساس فرد نسبت به پیوند عاطفی با همسر اهمیت دارد. به عبارتی فرد علاوه بر احساسات خود، عواطف و احساسات همسر را نیز مورد توجه قرار میدهد.
خیانت و دلایل آن
نظریه ارضای نیاز
به نظر میرسد معمولاً در روابط زناشویی، این پنج نیاز، به شکل مطلوبی برآورده نمیشوند که این امر منجر به بروز مشکلاتی در روابط زوجین نظیر عدم پایبندی به همسر میشود. به این معنا که اگر رابطهای نتواند نیاز خاصی را ارضا کند، احتمالاً فرد جهت برآورده کردن آن، مرتکب خیانت میشود. یک تبیین محتمل این است که ارضای نیاز سبب ایجاد احساسهای مثبت میشود و در نهایت به شکلگیری روابط مطلوب و بهینه منجر میگردد و برعکس عدم ارضای نیاز، موجب ایجاد روابط نامطلوب و بیزارکننده شده و احتمال بیوفایی به همسر را افزایش میدهد.
نظریه گسترش خود
انگیزه مهمی که در روابط رمانتیک و عاشقانه درخور توجه است، گسترش خود یا رشد و شکوفایی شخصی میباشد. به اعتقاد آرون و نورمن، مدل گسترش خود بر این نکته مبتنی است که افراد جهت تحقق خود، به برقراری روابط صمیمی و نزدیک میپردازند. کسب بینش جدید، مهارتها، تواناییها و تدابیر، منجر به افزایش خودکارآمدی و ارتقای خود میشود. یکی از راههای رشد و شکوفایی شخصی، اشتراک با همسر در کسب تجارب و فعالیتها است. پرداختن به فعالیتهای جدید و خلاقانه، منجر به رشد و گسترش خود میشوند. نوآوری، همبستگی منفی با یکنواختی و احساس کسالت و همبستگی مثبت با کیفیت رابطه دارد. فرایند گسترش خود یا رشد شخصی مستلزم این است که فرد همسرش را به عنوان بخشی از خود تلقی کند، به این ترتیب تمایز و فرق میان خود و دیگری کمرنگ و محو میشود. به عبارت دیگر یکپارچگی و ادغام افکار، ویژگیهای شخصیتی و مهارتهای فرد با همسرش، منجر به رشد خود میشود. گسترش خود با رضایتمندی از رابطه، همبستگی مثبت دارد. در صورتی که رابطهای، امکان رشد و شکوفایی شخصی برای زوجین فراهم نکند، فرد ترغیب میشود که این نیاز خود را از طریق منابع دیگر نظیر برقراری رابطه با نفر دیگر برآورده سازد. همچنین اگر فردی احساس کند که نمیتواند همسرش را بخشی از وجود خود نماید، احتمالاً نسبت به عدم پایبندی به همسر آسیبپذیرتر میشود. محققان در بررسی موضوع گسترش خود، به این نتیجه رسیدهاند که قابلیت و توانمندی رابطه زناشویی در ایجاد گسترش خود، با وفاداری نسبت به همسر مرتبط است. به عبارت دیگر در صورتی که فردی باور دارد رابطه فعلی او از پتانسیل تحول و گسترش خود در آینده برخوردار است، احتمال بیوفایی به همسرش بسیار ناچیز است. برعکس اگر فردی معتقد باشد رابطه فعلی او در گسترش قابلیتها و تواناییهایش، از قابلیت اندکی برخوردار باشد، احتمالاً به منظور جبران این امر، روابط جدیدی برقرار میکند.
نظریه سه وجهی عشق
براساس “نظریه سه وجهی عشق” استرنبرگ، گونههای مختلف عشق از ترکیب سه مؤلفه به وجود میآیند: صمیمیت، شور و شهوت و تعهد. شور و شهوت برانگیخته از تحریک روان – فیزیولوژیک است و شباهت زیادی به انواع اعتیادها دارد. همنشینی یا حتی دیدن کسی میتواند به سرعت سبب برانگیختگی شور و شهوت شود. نیروی مثبت قدرتمندی وجود دارد که سبب میشود کسی نسبت به شخصی احساس شور و شهوت کند این همان چیزی است که اغلب به آن عشق در اولین نگاه میگویند؛ اما با گذشت زمان، به تدریج نیروی متضادی شکل میگیرد که تجربه شور و شهوت را تعدیل میکند. بنابراین مردی که به جفت خود (نفر دیگر) معتاد شده است، حتی فکر از دست دادن طرف دیگر، او را دچار وحشتزدگی میکند. آنچه در ابتدا به صورت یک احساس مثبت شروع شده بود اکنون به تلاشی برای دور نگه داشتن خود از یک احساس منفی، یعنی نشانگان ترک اعتیاد تبدیل شده است. استرنبرگ، آنگاه به این نتیجه رسید که آدمیان گرایش دارند بر کسانی عاشق شوند که قصههایشان با هم یکی یا مشابه باشد یا اینکه نقشهای مکملی را در این قصهها بر عهده بگیرند.
خیانت و دلایل آن
نظریه سه وجهی عشق
صمیمیت به احساس نزدیکی و پیوستگی با نفر دیگر اشاره دارد. تعهد متشکل از دو تصمیم است: تصمیم کوتاهمدت در جهت عشقورزی با یار خود و تصمیم بلندمدت برای حفظ و نگهداری آن عشق و باقی ماندن با یار. عشق میتواند تنها متشکل از یکی از این مؤلفهها تا ترکیبی از این ۳ جزء باشد. به تدریج که رابطه شکل میگیرد ممکن است عشق به صورت ترکیبی از اشتیاق و صمیمیت شکوفا گردد که استرنبرگ آن را عشق خیالانگیز مینامد. هدف نهایی، عشق کامل است، یعنی آمیزهای از هر سه مؤلفه عشق.